دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم
دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم

توحیدی شدن مخلوق برای موجود شدن با بعثت درونی امامت درونی عدالت درونی و معاد درونی اجزای درونی آن ممکن است

مخلوق حاصل وحدت اجزای درونیش است که ثمره آن توحیدی شدن مخلوق است/ با توحیدی شدن  اجزای مخلوق - مخلوق پدید میاید/ برای وحدت اجزای درونی مخلوق حرکت بسوی توحیدی شدن مخلوق لازم است / یعنی اجزای درونی مخلوق تا به صلح درونی و همزیستی درونی و حیات سالم درونی نرسند مخلوق پدید نمیاید / حرکت اجزای درونی مخلوق بسوی صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی موجب پدید آمدن توحید درونی بین اجزای درونی شده و مخلوق پدید میاید / و این نظم درونی تنها با حرکت اجزای برای صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی میسر است / بنابراین بعثت درونی اجزای یک مخلوق یعنی حرکت بسوی یک نظم و ترتیب درونی اجزای آن مخلوق/ و بدون این نظم درونی که عامل آن حرکت اجزاست پدید آمدن مخلوق محال است/ پس حرکت عامل نظم درونی اجزای درونی مخلوق است برای موجود شدن / حرکت اجزای درونی برای وحدت درونی جز با بعثت درونی اجزا یا نظم و ترتیب یافتن درونی و امامت درونی اجزا یا رهبری واحد درونی اجزا و عدالت درونی اجزا یا تعادل و توازون درونی اجزا و معاد درونی یا هدف تکاملی اجزا آن ناممکن است/  و برای این وحدت لازم است اجزای درونی  حرکت بسوی نظم درونی رهبری واحد درونی تعادل درونی و معاد درونی نمایند تا مخلوق پدید آید/ این حرکت درونی برای وحدت اجزای درونی صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی را بین اجزای موجب است اینجاست که مخلوق پدیدار میشود / بنابراین برای وحدت اجزای یک مخلوق حرکت اجزای درونی برای صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی لازم است / 

توحیدی بودن مخلوق رکن وجود مخلوق است /

هیچ مخلوقی را نمیتوان نام برد که وجودش از وحدت اجزا یش نباشد / اگر وحدت اجزا نبود مخلوقی هم نبود/ این مهم رکن اساسی و بنیادی در پیدایش مخلوقات هستی است / اتم و ذرات بنیادی حیات وحدت اجزای دارند / نمیتوان چیزی جز این تصور کرد/ و ثمره وحدت اجزای مخلوقات توحید است / وقتی در بین  اجزای مخلوق صلح و همزیستی و حیات سالم پدید میاید وحدت رخ میدهد و ثمره این وحدت اجزای توحید است که  مخلوق را متولد میکند / این سیرتکوینی خلق مخلوق است/ برای همین توحید فونداسیون خلقت است/ توحیدی بودن مخلوق تجلی  و بروز صفت خالق است برای شناخت خالق نه نیاز او به مخلوق/ و این فهم بنیادی از خلقت است/ نور خورشید تجلی صفت خورشید است برای شناخت خورشید نه نیاز خورشید به نور/ دین علم آفرینش است و علم آفرینش فهم توحیدی بودن آفرینش است / برای فهم دین  میباید به فهم توحیدی بودن آفرینش دست یافت / اگر به فهم بنیادی  توحیدی بودن آفرینش برسیم به فهم دین رسیدیم / برای رسیدن به فهم توحیدی بودن آفرینش میباید به فهم بعثت امامت عدالت و معاد برسیم/ توحیدی بودن مخلوق فونداسیون خلقت و بعثت امامت عدالت و معاد مخلوق ستون های قرار گرفته بر فونداسیون توحیدند/ وقتی بعثت یا نظم درونی و امامت یا رهبری درونی و عدالت یا تعادل و توازون درونی و معاد یا هدف تکاملی نهایی درونی اجزای مخلوق برای صلح و همزیستی و حیات سالم درونی شکل میگیرد وحدت اجزای درونی رخ میدهد و توحید اجزا اتفاق میافتد و مخلوق توحیدی متولد میشود / این علم آفرینش است که تکوینی است / در علم تشریعی دین که همان شریعت دین است انسان از روی دانایی و تحقیق و بدون جبر با انتخاب احکام و قوانین شریعت دین صلح و همزیستی و حیات سالم را با پیروی از علم بروز شریعت دین انتخاب میکند تا در مسیر دین قرار گیرد /

مخلوق تجلی کمالات خالق است

مخلوق حاصل وحدت اجزای خود است این فصل مشترک همه مخلوقات هستی است / و ثمره وحدت اجزا در مخلوق توحید است / و توحید مخلوق اقرار بر یگانگی خالق است / بنابراین مخلوقات محصول وحدت اجزای خودند که اقرار بر یگانگی خالق دارند / خالق مطلق است یعنی کامل است در همه صفات و کمالات لذا بی نیاز است/ بنابراین خالق نیازی به خلقت نداشت بلکه خلقت تجلی و بروز صفات و کمالات مطلقیت اوست / در بسم الله نور - نور تجلی  و بروز صفات و کمالات خالق مطلق در مرتبه نسبی است که موجودیت مخلوق را سبب است / لذا مخلوق تجلی صفات و کمالات خالق مطلق است / اتم حاصل وحدت اجزای الکترون پروتون و نوترون و ذرات زیر اتمی آنست و بدون این وحدت اتمی وجود ندارد لذا ثمره وحدت این اجزای توحید است که اقرار بر یکانگی خالق دارد / بوجود آمدن اتم از این وحدت اجزای و توحید آن در مرتبه نسبی  از تجلی  و بروز صفات و کمالات خالق مطلق است / همانطور که نور افشانی خورشید حاصل بروز و تجلی صفت خورشید است برای شناخت خورشید نه نیاز خورشید به نور - خلقت هم حاصل تجلی صفات و کمالات حق است برای شناخت حق نه نیاز او به مخلوق/

هر پدیده ای آفریننده ای دارد یا هر موجودی آفریننده ای دارد؟

خداوند موجود است و وجود دارد اما از جنس پدیده های هستی نیست / پدیده های هستی موجودند و نسبی اند لذا آفریننده ای دارند /  خداوند هم موجود است اما مطلق است و مطلق آفریننده ندارد  چرا که  احد است و همانندی ندارد /بنابراین هر پدیده ای آفریننده ای دارد / لذا اینکه گفته شود هر موجودی آفریننده ای دارد و آفریننده خدا کیست جمله ای نادرست است چرا که موجود دوگونه است یا نسبی است که شامل پدیده های هستی میشود و آفریننده ای دارد و یا مطلق و احد است که خالق پدیده های هستی است/

خداوند دین را به بشر تعلیم داد یا شریعت دین را ؟

دین علم آفرینش هستی است یعنی هر پدیده ای دین دارد و از دین بوجود آمده است / لذا دین علم آفرینش است / هیچ انسانی علم آفرینش را نمیداند و در واقع خداوند هرگز علم آفرینش  یا دین را به بشری آموزش و تعلیم نداده است بلکه شریعت یا قوانین و احکام دین را برای رسیدن به دین در مسیر تکاملی انسان به او یاد داد / دین سیستمی است که هستی را بنا نموده است و علم مطلق آن نزد خالق است انسان با فراگیری شریعت دین مسیر رسیدن به علم آفرینش را میابد که تدریجی است /لذا خالق دین یا علم آفرینش را به بشر نیاموخت بلکه یافتن علوم هستی با خود بشر است / دین علم است و علم دین دارد / خود علم از دین بوجود آمده است/ و شناخت دین از علم میگذرد/هر قانونی که حق است  علم است / لذا هر قانون علمی در هر زمینه ای دین دارد / شریعت دین یا احکام دین حق اند لذا علمی اند و از علم  پیروی میکنند این احکام دین قابلیت بروز شدن دارند چرا که علم تکاملی است / در واقع شناخت شریعت دین این را میرساند که سعادت بشر در پیروی از علم است ( آیه 36 سوره اسرا ) / و این استارت شناخت همه علوم است / لذا بشر همواره بدنبال علم آفرینش است و این مسیر تکاملی را طی میکند / نتیجه اینکه خالق هستی  به بشر شریعت دین را آموخت تا مسیر رسیدن به دین یا علم آفرینش را تکاملی طی کند /

آیا انسان مالک بدن خود است که هر بلایی بسر بدن خود آورد؟

در آیات 21 و 22 و 23 سوره فصلت میفرماید گوشها و چشم ها و پوست هایتان در قیامت بر ضد شما شهادت میدهند / این آیات به آشکار بیان میکنند که انسان مالک گوش ها و چشم ها و پوست خود نیست و هرگونه ستمی بر آنان در روز قیامت انسان را پاسخگو خواهد کرد / لذا افرادی که پوست خود را خالکوبی میکنند ستم بر پوست خود میکنند و در روز قیامت باید پاسخگوی این رفتار خود باشند / برخی شعار میدهند که بدن من مال خودم است و هرگونه بخواهم بر بدن رفتار میکنم و  پوشش نگاه نگه نمیدارم  یا پوشش عورت رعایت نمیکنم یا پوشش حرامات را نگه نمیدارم یا پوشش سینه و گردن در بانوان را رعایت نمیکنند / رعایت نکردن این پوشش ها موجب پاسخگوی کردن انسان پس از مرگ خواهد شد و اعضای بدن بر ضد خودمان گواهی خواهند داد / بنابراین جمله بدن خودم هست و هر طور بخواهم رفتار میکنم ستم بر بدن است و سخن کاملا باطلی است/ لذا انسان به هیچ عنوان مالک بر بدن و اندام های خود نیست و رعایت دوری اندام های بدن که در اختیار انسان است از حرامات ضروری است / مالکیت هستی از آن خالق یکتاست و بدن و اندام های انسان نیز در مالکیت خالق است نه انسان/

رحمان و رحیم در بسم الله الرحمن الرحیم

خالق یکتا دو چیز در خلقت هستی قرار داده است / یکی رحمانیت عام برای همه خلقت و دیگری رحیم بودن خاص برای انسان و جن/ رحمانیت خالق عام است یعنی همه چیز را از دین آفرید ( آیه 31 سوره روم) / و رحیم بودن خالق خاص است برای انسان و جن / این رحیم بودن خالق  قرار دادن شریعت و مسیری است برای رسیدن به دین / بنابراین شریعت از دین است شرع لکم من الدین/ همه مخلوقات هستی از دین بوجود آمدند و این همان رحمانیت اوست برای مخلوق / و قرار دادن شریعت دین توسط پیامبران رحیم بودن خالق برای انسان و جن است/ لذا در بسم الله الرحمن الرحیم میفرماید بنام خداوندی که بخشید هستی به مخلوقات از طریق دین و  رحیم و مهربانی خاص قرار داد برای انسان و جن از طریق پیروی از شریعت دین/ بنابراین پذیرش شریعت دین رحمیت خاصی است که فقط به انسان و جن داد / و مردم هر زمانه ای که پیرو شریعت زمانه خود بودند در رحیم بودن خالق قرار گرفتند/ و اگر انسان میخواهد که مورد رحیمیت خالق قرار گیرد از روی اختیار میپذیرد شریعت پیامبر زمانه خود را  و به آن عمل میکند / از زمان حضرت آدم تا ظهور شریعت حضرت نوح مردم امت واحده بودند و اختلافی نداشتند و یکتا پرست بودند و نیاز به شریعت نبود لذا رحیم بودن به دلیل امت واحده بودن بر آنان صدق میکند/ اما از زمان حضرت نوح به بعد که امت واحده در بین مردم از بین رفت و اختلافات شکل گرفت برای احیای امت واحده شریعت دین آمد لذا پیروی مردم از شریعت دین زمانه خود رحیمیت خاص شد/ شریعت دین با رشد علم و دانش مردم زمانه ارتباط مستقیم دارد یعنی با رشد دانش و علم مردم زمانه شریعت دین نیز به روز میشود تا مورد پذیرش همگان باشد / بنابراین رحمانی بودن خالق یکتا ثابت است که همه هستی از دین بوجود آمدند و رحیم بودن خالق متکثر است که وابسته به علم و دانش مردم زمانه است/ هر چه در هستی و خلقت پدیدار بوده و هست و خواهد آمد از رحمانیت خالق یکتا سرچشمه دارد و این رحمانیت در دین تبلور میابد که عام است و بطور اخص رحیمیت خالق یکتا به انسان و جن تعلق میگیرد بشرطی که بپذیرند و پیروی کنند از شریعت دین زمانه خود که این شریعت با علم مردم زمانه بروز باشد

جمله تفتیش عقاید ممنوع است در قانون اساسی نادرست است

عقاید حق و باطل دارد / تنها راه ورود ابلیس به انسان حق جلوه دادن عقیده باطل است / بطور کلی قبل از باور عقیده ای باید علمی بودن آن محرز گردد تا حق باشد / انسان ها عقاید را بدون محرز شدن علمی بودن آن باور میکنند و آن عقیده را تبدیل به ایمان خودشان میکنند/ قرآن کریم در آیه 36 سوره اسرا میفرماید به چیزی که علم ندارید پیروی نکنید/ این آیه راه ابلیس را بر انسان میبندد/ علم حق است و ابلیس دشمن علم  است/ هزاران عقاید باطلی که تبدیل به فرقه های باطل شده اند دلیل بر آنست که علمی نیستند / علم توحیدی است و توحید علم است / بنابراین عقایدی که توحیدی نباشند علمی هم نیستند و باطل اند/ در قوانین اساسی کشورها به غلط آمده که تفتیش عقاید ممنوع است یعنی عقاید باطل و غیر علمی هم نباید بررسی شوند و فرد آزاد است افکار غیر علمی و باطل خود را داشته و پیرو جمع کند در حالیکه  عقاید غیر  علمی  باید ممنوع شود تا فرصت نشر نداشته باشند دولت ها باید نشر عقاید غیر علمی را ممنوع کنند  / پیرو باید پیرو علم باشد که حق است نه عقاید که حق و باطل دارد / علمی بودن عقاید میزان آنست/ عقایدی که علمی نیستند باطلند و عقایدی که علمی اند حق هستند/ بنابراین سخن درست اینست که تفتیش عقاید علمی ممنوع است و عقاید غیر علمی صد در صد باید مورد تفتیش قرار گیرد تا باطل در نطفه خفه گردد/

تناقض تاریخ طبری با قرآن

تاریخ طبری در توصیف امام حسن (ع) ادعا نموده است که این امام  هوسران و زنباره بوده است / در رد این ادعا قرآن کریم در آیات 77 و 78 و 79 سوره واقعه میفرماید قرآن باطن هایی دارد که تنها پاکان به آن دست میابند/ امام حسن (ع) از اهل بیت پیامبر است و از پاکان محسوب میگردد لذا  باطن قرآن را مطابق آیات ذکر شده میداند / زنبارگی و هوسرانی صفتی ناشایست است که در زمره پاکان نیست لذا فردی که از پاکان است و  باطن قرآن را میداند نمیتواند هوسران و  زنباره باشد و ادعای نویسنده تاریخ طبری مبنی بر هوسرانی  و  زنباره گی امام حسن (ع) در تناقض آشکار با آیات قرآن  است / زنبارگی و هوسرانی صفتی رذیلانه  است که ناپاکان دارند /بنابراین ادعای نویسنده تاریخ طبری در اینباره مطلقا باطل است / 

نپذیرفتن آخرین شریعت / دشمنی کردن با آخرین شریعت

دو مقوله در نپذیرفتن آخرین شریعت و دشمنی کردن با آخرین شریعت خاتم الانبیاء وجود دارد / فردی که یکتاپرست و زندگی سالم با صلح دارد اما آخرین شریعت را پیروی نمیکند و دشمن خاتم الانبیاء نیست مسلمانی گمراه که مومن نیست نامیده میشود / و فردی که خود را یکتاپرست میداند اما دشمنی با خاتم الانبیاء و شریعت او دارد کافر محسوب میگردد/ بنا بر کتاب آسمانی قرآن دشمنان خدا فرشتگان و پیامبران کافرند (آیه 98 سوره بقره) / پیامبران بزرک الهی چون نوح ابراهیم موسی عیسی و  محمد که آورنده شریعت بودند و پیرو شریعت بودند مومن مسلمان بودند و هر یک قبل از رسیدن به رسالت پیرو شریعت قبل از خود بودند / حضرت محمد ص قبل از رسیدن به رسالت پیرو شریعت عیسی ابن مریم بود و پس از وحی شریعت جدید پیرو آن گردید/ همه پیامبران چنین شرایطی داشتند / در کتب آسمانی فیدا و اوستا و تورات و انجیل و قرآن همه انسانها به داشتن زندگی سالم با صلح و یکتا پرستی یا همان دین دعوت شدند این مهم مشترک است / اما در این کتب شریعت ها متفاوت است و هرشریعتی مختص به زمانه خود است / مردمی که در زمانه هریک از این شریعت ها زندگی میکردند اگر پیرو آن شریعت بودند مومن مسلمانند / به مجرد آمدن شریعت جدید توسط پیامبری جدید شرط مومن بودن به پیروی از شریعت جدید بود نه قبلی/ بنابراین دین در تمام مراحل حضور پیامبران واحد بوده است و تنها شریعت ها متکثر بودند/

شیعه کیست؟

در آیه 83 سوره صافات میفرماید ابراهیم شیعه یا پیرو نوح بود و نوح مومن بود(آیه 81 صافات) / بنابراین شیعه فردی است مومن مسلمان یعنی پیرو شریعت زمانه خود و مسلمان باشد مانند ابراهیم (,ع) که مومن زمانه خود و مسلمان  بود / بنابراین شیعه بودن در کتاب آسمانی کسی است که پیرو شریعت زمانه خود و مسلمان باشد همانطور که حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت عیسی و حضرت موسی و حضرت محمد بودند/ پیروان حضرت محمد شامل حضرت ابوبکر و حضرت عمر وحضرت  عثمان و اهل بیت حضرت محمد و حضرت( علی و حسن و حسین سجاد و  باقر و صادق و کلظم و  رضا و جواد و هادی و عسگری و مهدی) علیه السلام هم مومن مسلمان یعنی شیعه یا پیرو شریعت زمانه خود و مسلمان بودند و هستند / لذا اینکه تصور شود شیعه یعنی پیرو امام علی (,ع) و غیر آن شیعه نیستند کاملا باطل است و ملاک شیعه بودن پیروی از شریعت زمانه  و زندگی سالم با صلح است / هر فرد مومن مسلمان شیعه است همانطور که نوح و ابراهیم و عیسی و موسی و محمد (ص) بودند/ مومن فردی است که پیرو آخرین شریعت زمانه خود باشد لذا همه فرقه های پیرو حضرت محمد (ص) مومنند بشرطی که زندگی سالم و صلح پیشه کنند یعنی مسلمان باشند / مومنی که از زندگی سالم با صلح پیروی نکند نفاق دارد و مسلمان نیست/ امام علی داماد پیامبر اولین مومن به شریعت محمد و مسلمان بود لذا مومن مسلمان بود / امروزه  اگر فردی پیرو یا شیعه شریعت آخرین پیامبر زمانه نباشد مومن نیست و اگر یکتاپرست باشدکه زندگی سالم با صلح داشته باشد تنها مسلمان است نه مومن مسلمان / پس نتیجه میگیریم که شیعه کلمه ای عام در قرآن است بمعنی پیرو بودن و ملاک شیعه بودن پیروی از شریعت زمانه  بهمراه زندگی سالم با صلح است/ 

نظم و بی نظمی

در هستی چیز ساکنی وجود ندارد / همه چیز در حال حرکت و رشد است/ از کوچکترین ذراتی که میشناسیم تا کائنات همه در حال حرکتند/ موجودات زنده تا حرکت نکنند به رشد و تغذیه که موجب نظم درونی خود میشوند نمیرسند / پس نظم در حرکت است نه سکون / نظم با حرکت شروع میشود / اتم درونش سه ذره الکترون پروتون و نوترون دارد که همگی در حرکتند تا نظم و تعادل و توازون درونی ایجاد شود / این نظم درونی اتم به عدالت منجر میشود / پس حرکت عامل بوجود آمدن نظم است / و عامل بی نظمی سکون است / موجود زنده ای که میمیرد پیکرش از حرکت باز می ایستد و این بی حرکتی  موجب متلاشی شدن ساختار آن میشود و بی نظمی در پیکره بوجود میآورد/ پس بر خلاف تصورات نظم در حرکت است و سکون عامل بی نطمی / ذرات زیر اتمی ریشه ساختاری همه پدیده های هستی است و این ذرات در حرکتند تا پدیده ها بوجود آیند و این نظم درونی مخلوق است/ توحید درونی بعثت درونی امامت درونی عدالت درونی و معاد درونی 5 اصل ساختاری مخلوقات است / و حرکت درونی  عامل بوجود آمدن عدالت درونی یا تعادل و توازون درونی پدیده هاست که نظم را بوجود میآورد/وحدت درونی اجزای پدیده های هستی که توحید نام دارد جز با نظم درونی در بعثت درونی امامت درونی عدالت درونی و معاد درونی اجزای پدید ه ها حاصل نمیشود و حرکت و جنبش عامل این نظم است/پس بی نظمی در حرکت نیست بلکه بی نظمی در سکون است که ساختار را متلاشی میکند /

مدل استاندارد ذرات زیر اتمی مدل حیات سالم با صلح ذرات زیر اتمی است

4 ذره بنیادی الکترون - کوارک بالا - کوارک پایین - و الکترون نوترینو بر اساس مدل استاندارد ماده سازند / ذره الکترون دو ذره تشکیل دهنده دارد بنام های میون و تائو/ ذره کوارک بالا دو تشکیل دهنده افسون و سر دارد / ذره کوارک پایین از دو ذره شگفت و ته تشکیل شده است / و ذره الکترون نوترینو از دو ذره نوترینو میون و نوترینو تائو تشکیل میشود / ذرات افسون - شگفت - میون - و نوترینو میون در یک دسته در مدل استاندارد قرار میگیرند / و ذرات سر - ته - تاو - و نوترینو تائو در دسته ای دیگر / که جمعا 3 دسته 4 تایی یا 12 ذره مادی میشوند / که همگی فاقد جرمند / اما نیروهای بنیادی شامل الکترومغناطیس - نیروی قوی - و نیروی ضعیف بر این ذرات بنیادی اثر گذارند / نیروی مغناطیس بر روی الکترون و کوارک ها و  اثر میگذارد و فوتون را تشکیل میدهد/ نیروی قوی فقط بر روی کوارک ها اثر دارد و گلوئون را تشکیل میدهد / و نیروی ضعیف نیز بر نوترینو ها اثر گذار است و بوزون های Z و W  را تشکیل میدهد/ اما ذره بوزون هیگز یا میدان بوزون هیگز یا ذره خدا کل مدل استاندارد را بهم پیوند میدهد تا ذرات جرم دار شوند / پس مدل استاندارد دارای 12 ذره که در حال بر هم کنش با 3 نیروی بنیادی و یک میدان هیگز میباشد / وقتی یروتونها با انرژی کافی با هم برخورد میکنند موجی در میدان هیگز ایجاد میشود موجی که در واقع ذره ای است که بوزون هیگز مینامیم/ این یک تصویر از مدل استاندارد است/ اما نیروی گرانش از قلم افتاده است که امواجی اعجوجانه ای در فضا - زمان هستند که با دلایلی که وجود دارد نشان میدهدکه این امواج از ذرات کوانتومی بنام گراویتون ساخته شده اندهمانند امواج نور که از فوتون هستند/ آنچه در این سلسه اجزا و بر هم کنش های ذرات زیر اتمی قابل درک است داشتن وحدت اجزای درونی برای  حیات سالم با صلح در بر هم کنش هایی است که با هم دارند و ماده ساز و جرم سازند / این وحدت اجزای درونی ذرات زیر اتمی توحیدی است که شامل نظم درونی دقیق اجزا  - رهبری واحد درونی اجزا - تعادل و توازون درونی اجزا - و در نهایت هدف تکاملی درونی اجزا ذرات زیر اتمی برای ماده سازی و جرم دار شدن در میدان هیگز است و این وحدت توحیدی- دین ذرات زیر اتمی و نیروی های بنیادی و میدان هیگز است / 

حیات داشتن / زنده بودن

هر پدیده ای در هستی که موجودیت دارد حیات دارد مثل سایه / حیات داشتن به معنی زنده بودن نیست / زنده بودن مرحله پس از حیات داشتن است که وجودی غنی تر از حیات است / حیات در هستی عام است و زنده بودن خاص/ همه پدیده های هستی حیات دارند ولی همگی زنده نیستند/ سیاره مریخ حیات دارد اما زندگی در آنجا وجود ندارد / ستارگان حیات دارند اما زندگی در ستارگان وجود ندارد / سیاه چاله ها در هستی حیات دارند اما زندگی ندارند / علم و قوانین در هستی موجودند و حیات دارند اما فاقد زندگی هستند/ حیات موجودیت است و زنده بودن وجودی غنی تر از حیات داشتن / انسان و جانداران و گیاهان  هم در حیاتند و هم زنده و زندگی میکنند/ حیات داشتن پیش شرط زنده بودن است اما زنده بودن پیش شرط حیات داشتن نیست/ گیاهان زندگی غنی تر از پدید هایی دارند که تنها حیات دارند و حیوانات زندگی غنی تر از گیاهان و انسان زندگی غنی تر از حیوانات دارد / لذا انسان موجودی غنی تر از همه موجودات در هستی دارد و بهمین دلیل اشرف مخلوقات است/ حیات و زندگی در هستی وجود دارد اما این انسان است که سرآمد موجودات است چون از همه موجودات هستی غنی تر است که دلیلش عقل فطری و اختیار داشتن است / علم فیزیک میگوید حیات و زندگی کوانتومی غنی تر از زندگی و حیات دنیوی است/ چرا که حیات و زندگی دنیوی سه بعدی و حیات و زندگی در بعد کوانتومی بیش از سه بعد است / لذا علم فیزیک میگوید حیات و زندگی دنیوی غیر وافعی است و حیات و زندگی غنی تری در ابعاد دیگری وجود دارد / انسان در طی رشد تکاملی و معاد خود در سه مرحله از حیات و زندگی دنیوی با وجود ضعیف تر و کثرت بیشتر و حیات و زندگی برزخی یا مثالی با وجود غنی تر از وجود دنیوی و با کثرت کمتر و حیات و زندگی در آخرت یا عالم عقول با وجود بسیار غنی تر و کثرت بسیار کمتر قرار میگیرد / یعنی انسان در طی مراحل حیات و زندگی خود از وجودی غیر وافعی تر به سمت وجودی واقعی و واقعی تر حرکت میکند / این همان است که امروزه علم فیزیک به آن اشاره دارد / دین سازنده حیات و زندگیست / دین سازنده علم و قوانین فیزیک در هستی است / همه چیز از دین بوجود میاد /

تسلیم به علم آفرینش تسلیم به خالق است

اسلام تسلیم به خالق است / اسلام آگاهی به علم آفرینش است چرا؟ / انسان تسلیم به آگاهی دانش و علم است و از علم پیروی میکند چون در علم حیات سالم با صلح را میابد / انسانی که تسلیم به خرافه باشد به حیات سالم با صلح نمیرسد و سردرگم است/ دین نزد خدا اسلام است یعنی دین نزد خدا تسلیم است و سوال اینه تسلیم به چی ؟ / پاسخ اینست که تسلیم به علم دانش و آگاهی از آفرینش تسلیم بخداست چرا حیات سالم با صلح را در علم آفرینش میابد /درآیه 36 سوره اسرا میفرماید به چیزی که علم ندارید پیروی نکنید/لذا پیروی از روی عدم آگاهی و دانش و علم پیروی از اسلام نیست/اسلام علم آفرینش است و آگاهی از علم آفرینش پیروی از اسلام است / و وقتی پیرو اسلام از روی دانش و علم شدیم تسلیم خالقیم/ بدن و پیکره انسان اسلام تکوینی دارند و تسلیم خالق است/ اما انسان عقل و اختیاری دارد برای کسب علم و دانش پیرامون خود اگر بدنبال کسب علم آفرینش رفت و آنرا یافت قطعا از آن پیروی میکند چرا که در این علم حیات سالم با صلح میبیند لذا تسلیم میشود و این تسلیم پیروی از اسلام است و خداوند همین را میخواهد / واگر بدنبال کسب علم آفرینش نرفت قاعدتا دانش و علمی کسب نخواهد کرد و با دو دلی اسلام را میپذیرد و خداوند چنین پیروی از اسلام را نمیپذیرد/ پس نتیجه اینست که کسب علم و دانش و آگاهی از علم آفرینش انسان را به حیات سالم با صلح میرساند این همان اسلام است که انسان را تسلیم میکند انسانی که تسلیم علم آفرینش شد تسلیم خداست/ علم آفرینش به انسان میآموزد که حیات پدیده ها در کمال سلامت و صلح برقرار است این حیات اسلام دارد و شناخت این حیات انسان را به انتخاب چنین حیاتی راهنمایی میکند که همان اسلام است این پذیرش حیات سالم با صلح تسلیم است و این تسلیم اسلام است که دین است لذا دین نزد خدا اسلام میشود /

علم میگوید انسان میتواند گذشته خود را اصلاح کند

در آزمایش دوشکاف یانگ یک فوتون یا الکترون یا اتم یا یک مولکول میتواند گذشته خود را تغییر دهد /اگر در آزمایش دو شگاف یانگ یک فوتون بسمت دو شکاف روانه شود این یک فوتون از دو شکاف رد میشود حال اگر یک ردیاب در جلوی دو شکاف قرار داد فوتون با اطلاع از موضوع از یک شکاف رد میشود و اگر ردیاب در پشت دو شکاف قرار گیرد فوتون با دانستن این موضوع باز از یک شکاف عبور میکند و اگر ردیاب در هنگام برخورد دو فوتون عبوری از دو شکاف بجای پرده آشکار کننده قرار گیرد فوتون از دو شکاف عبور میکند اما به محض اینکه بخواهد با پرده آشکار کننده برخورد کند ردیاب بجای پرده قرار گیرد فوتون از یک شکاف عبور میکند و برخورد میکند / این تحولات نشان میدهد که فوتون میتواند گذشته خود را اصلاح کند و علت و معلولی برای آن وجود ندارد / این آزمایش علمی آشکار میکند که پندارها و رفتار ها و کردار های انسان در گذشته قابلیت اصلاح دارد / چرا که اگرچه پندارها رفتارها و کردارهای انسان بر اساس اصل برهم نهی یا در هم تنیدگی کوانتومی در هستی ذخیره میگردد اما این رفتارها پندارها و کردارها بر اساس آزمایش دو شکاف یانگ قابلیت اصلاح دارد / اگرچه پندارها رفتارها و کردارهای نادرست انسان در میدان های کوانتومی اثر میکذارد و ذخیره میشود اما آثاری چون پشیمانی و توبه از پندارها رفتارها و کردارهای نادرست میتواند گذشته را تغییر دهد و آن آثار را محو کند / علم وشناخت رفتار ذرات در میدان کوانتومی راهیست بسوی حیات سالم با صلح/

ماندگاری و ذخیره پندارها رفتارها و کردارهای انسان درهستی بر اساس اصل درهم تنیدگی کوانتومی

هر ذره ای در هستی هر اثری در آن ایجاد گردد همه ذرات در هستی بی درنگ آن اثر را نشان میدهند/ درهم تنیدگی کوانتومی می‌گوید ذرات می‌توانند روی یکدیگر اثر بگذارند حتی اگر به اندازهٔ وسعت جهان از یکدیگر دور باشند به این معنی که تا زمانیکه یکی از ذرات مشاهده و اندازه‌گیری نشده، دیگری هم بدون تغییر باقی می‌ماند، ولی درصورت مشاهده یکی از آنها، سرنوشت و گذشته دیگری نیز تغییر می‌کند/ این اثر بر هم نهی یا در هم تنیدگی کوانتومی همان چیزی را بیان میکند که در قرآن کریم درباره  ماندگاری اعمال و رفتار انسان بیان میکند / اعمال و رفتار و پندارهای انسان در میدان های کوانتومی اثر میگذارد و این اثر در میدان های کوانتومی به وسعت هستی نیز اثر گذار است / این اثرات ماندگار و ذخیره میگردد / بنابراین همین کشف علمی بیان میکند که اعمال و رفتار و پندارهای انسان در دنیا از بین رفتنی نیست و بر اساس اصل برهم نهی یا در هم تنیدگی کوانتومی در میدان های کوانتومی به وسعت هستی اثرگذار و ماندگار است/

منشاء پیدایش هستی فضا و زمان در قلمرو فیزیک

قبل از بیگ بنگ چی بوده ؟ ساختار ماده چیست ؟ در زمان به عقب میرویم / مولکولها و اتم ها هیچکدام توی بیگ بنگ نبودند تا صدها هزار سال بعدکه بوجود آمدندوقتیکه هستی سرد شد و پایدارتر شد / سپس هیدروژن و هلیوم ساخته شدند و ستارگان شکل گرفتن / باز در زمان به عقب میرویم/ قبل از اتم ها پروتون ها و نوترونها بودند که هسته اتم ها رو ساختن که تنها یک ده هزارم ثانیه پس از بیگ بنگ بوجود آمدن / باز به عقبتر برویم/ که قبل از پروتونها و نوترونها چی بود؟ پلاسمای کوارک گلوئون ها بودند اینا از کجا آمدند/ باز به عقبتر میرویم / قبل ازآنها خلاء کوانتومی و بافت فضا زمان بود/ طبق یک نظریه حتی توی فضای خلاء نوسانات انرژی وجود دارد و همین نوسانات ذراتی را پدید میاورد که سریعا ناپدید میشوند/ پس خلاء چیزی بیشتر از هیچ است/ اما این انرژی از چیست / باز در زمان عقب میرویم / به دوران پلانک میرسیم در این دوران قوانین فیزیک بی معناست چون این دوره در یک ده میلیونیم تریلیونیوم تریلیونیوم ثانیه پس از انفجار بزرگ بوده که از درک ما نسبت به زمان و مکان خارج است/ پس چگونه همه چیز میتونه از هیچ پدید بیاد ؟ / در قلمرو فیزیک سخن از هیچ ناپایداره / هیچ ناپایدار خودش سازنده همه چیزه/ این هیچ ناپایدار نه ماده است نه انرژیه نه زمان و نه مکان/ این هیچ ناپایدار دین است که ازلی است و سازنده همه چی / 

درهم تنیدگی کوانتومی

درهم تنیدگی کوانتومی می‌گوید ذرات می‌توانند روی یکدیگر اثر بگذارند حتی اگر به اندازهٔ وسعت جهان از یکدیگر دور باشند به این معنی که تا زمانیکه یکی از ذرات مشاهده و اندازه‌گیری نشده، دیگری هم بدون تغییر باقی می‌ماند، ولی درصورت مشاهده یکی از آنها، سرنوشت و گذشته دیگری نیز تغییر می‌کند/ دانشمندان چینی با استفاده از یک #ماهواره ۶ میلیون فوتون را درهم تنیده و به صورت پرتو به زمین ارسال کردند، هر زوج از پرتوها به دو آزمایشگاه در فاصلهٔ ۱۲۰۰ کیلومتری فرستاده شد در کمال ناباوری زمانی که یک زوج اندازه‌گیری می‌شد، دیگری در فاصله ۱۲۰۰ کیلومتری، بی‌درنگ تحت تاثیر قرار می‌گرفت / هر ذره ای در هستی هر اثری در آن ایجاد گردد همه ذرات در هستی بی درنگ آن اثر را نشان میدهند/ این نشان میدهد که ذرات در هستی حیات دارند /این حیات ذرات در هستی حیات سالم درونی با صلح درونی است / به چنین حیات سالم درونی با صلح درونی ذرات دین یا اسلام ذرات اطلاق میشود /چنین حیاتی تکوینی است نه انتخابی/

مراتب خلقت

خالق مطلق است و ازلی و از تجلی مطلقیت او دین که مخلوق است در مرتبه ازلی خلق شد و دین ذرات زیر اتمی که غیر ازلی اند در بیگ بنگ که به اندازه طول پلانک بود را بوجود آورد و سایر مخلوقات از ذرات زیر اتمی در ساختار های متفاوت پیوند های اتمی در قالب الگوهای متغیر مولکولی بوجود آمدند/ لذا هر چیزی از دین بوجود آمد/