دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم
دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم

با حکمرانی ناسالم فاقد صلح دین تشریعی مردم از بین میرود

حکمرانی که مسبب حیات ناسالم و بدون صلح برای مردم کشور خود باشد این مسیر منجر به این میشود که مردم در محیط ناسالم اقتصادی فرهنگی اجتماعی ناسالم شوند و نسل ها هم به طبع ناسالم گردند این رویه موجب خروج از اسلام تشریعی است که تیعات دنیوی و اخروی دارد / انتحاب حکمرانی برای حرکت در مسیر حیات ناسالم بدون صلح انتخاب فلاکت مردم است / مردمی اسلام تشریعی خود را از دست میدهند که حکمرانی مسیر حیات ناسالم بدون صلح را برای آنان فراهم کند/ اقتصاد سالم فرهنگ سالم و اجتماع سالم مسبب حیات سالم با صلح است و پایبندی مردم به دین و اسلام تشریعی /

وحدت خالق و مخلوق محال است در عین وحدت وجود

مخلوق از حیث ذات ظهور اسمایی خالق است / چون مخلوق تجلی خالق در مرتبه نسبی است/خالق در همه مراتب خلقت حاضر است اما مخلوق نیست چون نسبی و مقدری است/ خالق در مرتبه احدیت و مخلوق در مرتبه اجزایی و نسبی / لذا وحدت خالق و مخلوق محال است که اگر بود مخلوق بر تمام مراتب خلقت احاطه داشت / لذا مخلوق تجلی صفات اسمایی خالق است و مالکیت او از خداست/

مسیر حیات سالم با صلح مسیر اسلام است

اگر از مردم جهان سوال شود حیات سالم با صلح را میپذیرند همه جواب مثبت میدهند این جواب انتخاب حیات سالم با صلح در مسیر زندگی را شریعت دین یا شریعت اسلام میگویند و این مسیر دارای امور به معروف و امور ناهی از منکر است تا به حیات سالم با صلح برسد / این پذیرش ریشه در عقل فطری انسانها دارد چرا که انسان میل و گرایش درونی به حیات سالم با صلح دارد / اما افرادی که در مسیر زندگی خود شرارت ها را انتخاب میکنند دلیلش در تعارض منافع بیرونیست که در روابط میان انسانها پدید میاید/ لذا انسان مختار در انتخاب و پذیرش مسیر زندگی خود است / راه خدا مسیر حیات سالم با صلح است و راه ابلیس مسیر حیات ناسالم با شرارت / بنابراین همه مردم دنیا با عقل فطری خود راه حیات سالم با صلح را میخواهند و این همان پذیرش دین یا اسلام تشریعی است که برای رسیدن به آن باید در روابط بیرونی با دیگران تعارض منافع خود را در همه زمینه ها کنار بگذارند

برداشت نادرست بهائیان از دیانت


 بهائیان رسالت و نبوت را دو موضوع میدانند و عقیده دارند با ختم نبوت رسالت پایان نپذیرفته است/ غفلتی که در این باب دارند اینست که بهاالله را مبدع دین میدانند در حالی که مبدع دین خداست نه بشر / هیچ پیامبری مبدع دین نبوده  یعنی چیزی بنام دین موسی و دین عیسی و دین محمد مطلقا نداریم بلکه این پیامبران شریعت دین را آوردند نه دین را/ لذا هیچ رسول و هیچ نبی مبدع دیانت نیست بلکه نبی و رسول مروج و آورنده  شریعت دین اند/ درآیه 40 سوره احزاب محمد ص خاتم النیین است یعنی خاتمه دهنده شریعت دین / بنابراین بهاالله نه مبدع دین است و نه آورنده شریعت دین چون محمد ص آخرین شریعت دین را بیان کرد / پدید آورنده دین خداست نه بشر چرا که دین عقیده و باور نیست بلکه دین اساس و ریشه خلق مخلوق است لذا دیانت بهایی غلط مطلق است/

درباره دیانت بهایی

بهانیان رسالت و نبوت را دو موضوع میدانند و عقیده دارند که با ختم نبوت رسالت پایان نپذیرفته و دیانت بهایی را بعنوان دین بهاالله پذیرفته اند / اما نکته ای را غافلند که رسول و نبی مبدع دین نیستند  بلکه آورنده شریعت دین هستند / دین قانون هستی است و عقیده و باور نیست بلکه هر چیزی از دین بوجود میاد حتی بدن و پیکر خود پیامبران / لذا دین آوردنی نیست بلکه مخلوقات از دین بوجود آمده اند/ دین حیات سالم و صلح است و مخلوقات اجزای درونیشان با حیات سالم و صلح وحدت میکنند این دین است که تکوینی است در مخلوقات و هیچ پیامبری مبدع و حامل آن نیست لذا دین در مخلوقات و هستی واحد است / برخی پیامبران حامل شریعت دینند نه دین / که مسیر حیات سالم با صلح را نشان میدهند لذا این پیامبران انذار دهنده و بشارت دهنده اند/ حضرت محمد در آیه 40 سوره احزاب خاتم النبیین است یعنی آخرین شریعت دین را نشان داد / بنابراین دیانت بهایی نداریم همانطور که دین یهود و دین عیسی و دین محمد نداریم/ لذا با توجه به آیه 40 سوره احزاب حضرت محمد ص خاتم النبیین و آخرین شریعت دین را آورد و آخرین مسیر حیات سالم با صلح را بشارت داد / چه نبی و چه رسول هر دو مبلغ و آورنده شریعت دینند نه مبدع دین / بنابراین بهاالله نه رسالتی داشته نه دینی را ابداع کرده  و نه نبی و نه شریعت دین آورده است/

راه خدا رفتن راه حیات سالم با صلح است

مسیر و راه خدا مسیر حیات سالم با صلح برای خود و دیگران است حرکت در این مسیر جهاد است و انسانی که در این راه جان دهد یا کشته شود شهید است و نمرده بلکه زنده و نزد خدا ابدی متنعم است ( آیه 169 سوره آل عمران ) / و گنج حقیقی همین است لذا اگر چه دین زیور و زینت نیست اما شریعت دین زینتی است برای انسان برای رسیدن به راه خدا که بهای آن دادن زیور جان است لذا این راه رنج و درد فراوان دارد  / مسیر حیات سالم با صلح شریعت دین است و انسانی که در این مسیر چه برای خود و چه برای دیگران جان دهد یا کشته شود به گنج حقیقی ابدی دست یافته است/ بنابراین راه خدا رفتن یعنی مسیر حیات سالم با صلح رفتن  یا همان شریعت دین را رفتن  چه برای خود و چه برای دیگری و این همان جهاد است  /

نکاح و عده

نکاح  عقد قرارداد است بهر عقد قراردادی میتوان نکاح گفت / بنابراین نکاح رابطه جنسی نیست رابطه جنسی در قرآن با کلمه مس آمده است/ چرا که در آیه 237 بقره میگوید اکر نکاح کردید ولی زن را لمس یا مس نکردید نصف مهریه را بدهید یا آیه 49 سوره احزاب که میفرماید اگر نکاح کردید اما زن را لمس نکردید آن زن عده ندارد / ازدواج نیز عقد قرار داد است  و نکاح است / در آیه 6 سوره نساء میفرماید ازدواج با رشد جسمی و بلوغ فکری زن و مرد انجام میشود/ علامت جسمی پسر ریش در ظاهر صورت و احتلام در خواب است و برای بلوغ فکری باید تایید شود/ و در دختران در ظاهر جسمی برجسته شدن سینه و حیض است و بلوغ فکری هم تایید شود / لذا اطفال ازدواج ندارند / لذا آیه 6 سوره نساء تکلیف نکاح یا ازدواج لمسی پسر و دختر را معین کرده است/ اما در مورد عده زنان در آیه 4 سوره طلاق اشاره شده یعنی زنانی که هم به بلوغ جسمی و فکری رسیدند و ازدواج کردند و حال پس از طلاق باید عده نگه دارند نه دختری که در 9 سالکی یا 10 یا 11 سالگی حیض شده اما بلوغ فکریش تایید نمیشود و در زمره اطفال است /

محکمات دین / متشابهات دین

محکمات دین اصول دین است که اساس دین است و غیر قابل تغییر و مخلوق از دین بوجود میاد این دین تکوینی است / محکمات دین شامل توحید بعثت امامت عدالت و معاد در درون مخلوق است / توحید درونی مخلوق مجموعه اجزای مخلوق که در وحدت است میباشد / بعثت قانون ترتیب و نظامند درونی اجزای مخلوق است/ امامت رهبری واحد درونی اجزای مخلوق است/ عدالت توازون و تعادل درونی اجزای مخلوق است/ و معاد هدف تکاملی درونی اجزای مخلوق است / اصول دین  قانون هستی و اجزای درونی مخلوق را در مسیر حیات سالم با صلح قرار میدهد تا مخلوق بوجود آید که اسلام تکوینی یا دین تکوینی مخلوق است/ اما متشابهات دین فروع دین یا شریعت دین هستند که مسیر حیات سالم با صلح را به انسان نشان میدهد/ متشابهات دین یا شریعت دین یا اسلام تشریعی با علم و عقل فطری زمانه متغیر است و ایجابی یا اختیاری است / لا اکراه فی الدین  اشاره به ایجابی یا اختیاری بودن قبول دین یا اسلام دارد / شرع لکم من الدین اشاره دارد که دین تشریعی از دین تکوینی است نه جدا از آن/

لااکراه فی الدین دین تشریعی بیرونی است

آیه لا اکراه فی الدین درسوره بقره از ایجابی بودن یا پذیرش یا نپذیرفتن شریعت دین سخن دارد نه دین تکوینی/ دین تکوینی ثابت است و ایجابی نیست و در همه مخلوقات بنیان و اساس و ریشه خلق است و تغییر ناپذیر/ خلق مخلوق حق است و این حق در دین تکوینی مخلوق بروز میکند تا مخلوق بوجود آید لذا خلق جبری نیست/ خلق مخلوق تجلی کمالات حق تعالی است این تجلی حق خلق مخلوق را در وحدت اجزای درونی او و به توحید رساندن آن است این توحید درونی دین تکوینی مخلوق است لذا مخلوقات از دین تکوینی درونی بوحود آمدند / لذا لا اکراه فی الدین پس از خلق تکوینی انسان میآید تا بخواند و بداند و عقل فطری او مختار در پذیرش شریعت دین باشد تا مسیر زندگی خود را انتخاب کند / بواقع انسان در پذیرفتن و نپذیرفتن دین تکوینی پیکرش نقشی ندارد و او خلق میشود چون حق اوست اما در ادامه مسیر زندگی یا - مسیر حیات سالم با صلح میخواهد ( شریعت دین ) یا مسیر حیات ناسالم با تجاوز  ( شریعت ابلیسی ) / بنابراین لا اکراه فی الدین برای این قسمت حیات او که بیرونیست یعنی در روابط شکل میگیرد آمده است/

حکمرانی نماینده کیست؟

حکمرانی پدیده ای نسبی است که توسط انسانها پدید میاد حکمرانی نماینده و وکیل دین تشریعی جمیع عقول فطری مردم است که حیات سالم و صلح میخواهند و حکمرانی را اینگونه میپذیرند/ حکمرانی نماینده یا وکیل کتب آسمانی یا پیامبران یا خدا نیست که حکمرانان دین تشریعی خود را بنام آنها بر مردم تحمیل میکنند / ملاک حکمرانی اجرای دین تشریعی جمیع عقول فطری مردم زمانه است / در کتب آسمانی انسان خلیفه الهی است نه حکمرانان/ حکمرانی پدیده ای نسبی است که انسانها برای طی حیات سالم با صلح خلق میکنند/ بنابراین حکمرانی نسبی خالقش انسانها هستند و این پدیده بدون انسان وجود خارجی ندارد /  حکمرانی پدیده ای نیست که توسط شریعت دین یا دین خلق و اجرا گردد / حکمرانی باید مسیر زندگی مردم را به طرف حیات سالم با صلح ببرداین همان چیزی که جمیع عقول فطری مردم میخواهند چنین حکمرانی دینی است / اینکه تصور کنیم حکمرانی دینی تنها در صورتی محقق میشود که شریعت دین با قرائت باندی اجرا گردد تصوری باطل است /

سلب حق پوشش ایجابی تفاوتی با سلب حق ایجابی همه پرسی ندارد

در پذیرفتن ( ایجاب ) یا (لازم گردانیدن ) دین ( حیات سالم با صلح ) اجباری نیست آیه 256 بقره / حجاب در شریعت دین یا مسیر دینی یا دین تشریعی قرار دارد / زنان مومنه و مردان مومن حجاب و پوشش را میپذیرند ( ایجاب ) چرا که میخواهند به شایستگی و لیاقت برای حصول به حیات سالم با صلح دست یابند ( دین تشریعی ) این هدف نه اجباری بلکه از روی آگاهی و دانش بر خود لازم میگردانند که خود را بسازند و این سازندگی برای دستیابی به مسیر حیات سالم با صلح است/ برای رسیدن به حیات سالم با صلح ( دین ) باید مسیر آنرا طی کرد ( دین تشریعی )  و برای طی این مسیر باید رنج و سختی کشید این رنج ایجابی اختیاریست نه اجباری/ اساس دین حیات سالم با صلح است و اساس شریعت دین ( پذیرفتن ) طی مسیر حیات سالم با صلح / در اولی ایجابی نیست چون تکوینی است اما در دومی ایجابیست چون تشریعی است/ حجاب اجباری در قوانین حکمرانی یعنی پوشش را با سلب حق ایجابی بر مردم تحمیل کردن / حق ایجابی مردم دین تشریعی برای حکمرانی است و سلب این حق حکمرانی را بی اعتبار میکند/ سلب حق ایجابی مردم در پوشش تفاوتی با سلب حق ایجابی مردم در همه پرسی ندارد هر دو از یک اندیشه خطرناک بروز میکند/

حجاب مردان مومن و زنان مومنه

آیات 30 و 31 سوره نور/ سوره نور از آیاتی تشکیل شده که عمل به دستورات آن واجب و ضروری برای مردان مومن و زنان مومنه است این ضرورت در ابتدای آیه اشاره شده است مردان مومن و زنان مومنه به کسانی میگویند که ضروریات شریعت دین یعنی احکام را مجری اند یعنی مسیر حیات سالم و صلح در دین را انجام میدهند/ حجاب مردان مومن دو چیز است اول  به نامحرمان نگاه گناه آلود نکنند و دوم عفاف خود را حفظ کنند / و حجاب در مورد زنان مومنه در 6 مورد است اول نگاه گناه آلود به نامحرم نکنند دوم حفظ عورت خود از گناه سوم پوشش آرایش ها و زینت های نصبی بر زینت های خلقی چهارم پوشش برجستگی های بدن و پنجم پوشش سینه و گردن و ششم پوشش اندامی /

چگونه امر به معروف و نهی از منکر حکمرانی موثر است؟

هدف از امر به معروف و نهی از منکر دعوت به مسیر حیات سالم با صلح است / امر به معروف و نهی از منکر هنگامی از ناحیه حکمرانی موثر واقع میشود که حکمرانی خود در مسیر حیات سالم و صلح باشد / حیات سالم با صلح تنها از مسیر عفت عمومی جامعه نمیگذرد بلکه حکمرانی با حیات سالم و صلح در سیاست های بین المللی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی نیز داخل موضوع اند/ وقتی حیات سالم با صلح در حکمرانی بیمارگونه باشد به طبع عفت عمومی نیز بیمارگونه است/بنابراین نمیتوان با زور و تهدید و اجبار عفت عمومی را در مسیر حیات سالم با صلح قرار داد و حکمرانی خود در مسیر حیات ناسالم و خشونت باشد این غیر ممکن است/

افراطگرایان مذهبی ازهر شریعتی سنت های الهی را نمیپذیرند

افراطگرایان مذهبی سنت های الهی را نمیپذیرند

افراطگرایان مذهبی در شرایع مختلف دین و شریعت دین را نمیشناسند و بقیه را با آموزه های افراط گریانه آزار و اذیت میکنند / دین حیات سالم با صلح است که در مخلوقات تکوین و برقرار شده و شریعت دین مسیر حیات سالم با صلح است که رسولان آنرا به مردم ارائه میکردند/ لذا افراطگریان مذهبی باید ببینند با دین و شریعت دین چند چندند/ مسیر حیات سالم با صلح از عقل فطری میگذرد نه تعصبات نابخردانه که حیات سالم با صلح مردم را خدشه دار میکند/ حیات سالم با صلح هرگز از اجبارها و تهدیدها و فشارها عبور نمیکند بلکه از عقول فطری مردم میگذرد و برای فهمیدن عقول فطری مردم راه و مسیری جز رفراندوم و همه پرسی نیست/ بستن راه های همه پرسی با تعصبات نابخردانه و بهانه هایی که  عقل فطری نمیپذیرد اعتراضات را نمیتواند خفه کند بلکه آتش زیر خاکستری میشود که ریشه ها را میسوزاند/ عقول فطری مردم دین تشریعی مردم است و عقول فطری مردم با رشد و پیشرفت علم و دانش دگرگون میشود و شریعت دین نیز به روز میشود این سنت الهی است و هرکسی با سنت الهی مبارزه کند دین و شریعت دین را نمیشناسد/

حکمرانی زور و اجبار چگونه شکل میگیرد

زور و اجبار در روابط بیرونی شکل میگیرد و تضاد و تخریب محصولش میشود / زورگویی و اجبار تخریب مسیر حیات سالم با صلح است که عقل فطری آنرا رد میکند / دین تشریعی عقلانیت فطری مردم با انتخاب حکمرانیست که حیات سالم وصلح را برقرار کند / حکمرانی که بقای خود را در مسیری بداند که حیات ناسالم و خشونت را ادامه دهد در واقع از دین تشریعی خارج شده و در مسیر تضاد و تخریب قرار میگیرد چنین حکمرانی از منظر مردم و خدا مردود است و ادامه آن به ضرر مردم است/ تحقق حکمرانی زور و اجبار در حکومت های تک محوری از جایی شروع میشود که اجزای حکمرانی به دستور و اراده حکمران تک محور به وظیفه خود در ایجاد مسیری سالم برای حیات و صلح نمیتوانند عمل کنند و هنگامی که با اعتراضات مواجه میشوند حکمران با دفاع دروغ از مسیر ناسالمی که برای حیات و صلح ایجاد کرده است دستور خشونت صادر میکند  /

حکمرانی خوب دین تشریعی است

حکمرانی خوب دین تشریعی است

هر قانونی که موجب شود مسیر حکمرانی سالمتر و صلح عمومی بیشتر شود دین تشریعی مردم است حالا میخواد این قانون از چین و شرق دور گرفته بشه یا از مغرب زمین / دین تشریعی یعنی مسیر حیات سالم با صلح که در روابط بیرونی شکل میگیرد / حکمرانی اصطلاحا اسلامی و دینی است که قوانینش در اوج حیات سالمتر با صلح بیشتر باشد چرا که در روابط بیرونی حکمرانی و مردم موثر واقع میشود / آزادی های مدنی مرز دارد و مرز آن دین تشریعی مردم در جهت مدنیت سالمتر با صلح بیشتر است آزادی های مدنی در روابط بیرونی شکل میگیرد لذا دین تشریعی محسوب میشود بنابراین این آزادی ها نباید مدنیت جامعه را از مسیر حیات سالم باصلح خدشه دار کند/ در باب اقتصادی نیز همین قانون حاکم است اقتصاد عمومی یا مدنی مرزی دارد و مرز آن اقتصادی است که حیات سالم با صلح بوجود آورد این دین تشریعی مردم است اقتصاد نیز در روابط بیرونی شکل میگیرد لذا دین تشریعی است / حکمرانی با حیات سالم با صلح دین تشریعی مردم است چرا که در روابط بیرونی شکل میگیرد و اگر حکمرانی ناسالم و خشونتگرا شد از دین تشریعی مردم خارج و باطل میشود و نبودنش بهتر است/

اثبات خدا

پیدایش مخلوق جز با میل و گرایش به حیات سالم با صلح درونی اجزای خود و وحدت درونی امکانپذیر نیست ثمره وحدت درونی اجزای مخلوق هم توحید مخلوق است و توحید مخلوق اقرار و ایمان مخلوق به یگانگی خالق است /

دین واحد اما احد نیست / ادیان نداریم

دین یا اسلام مخلوق است و حیات سالم با صلح است .دین واحد اما احد نیست و دو جزئی است یک جزء آن تکوینی یعنی درونی است و جزء دیگر تشریعی یعنی بیرونی است / دین تکوینی یا اسلام تکوینی بنیان و اساس و ریشه درونی مخلوق است که مخلوق را بوجود میآورد و در همه مخلوقات هستی عام وجود دارد و مخلوقی نیست دین یا اسلام تکوینی درونی نداشته باشد/ و جزء دوم دین یا اسلام تشریعی است که مربوط به عقل فطری انسان و سایر موجودات دارای عقل فطری است در دین تشریعی مسیر حیات سالم با صلح یا اسلام به انسانها و سایر موجودات  بوسیله رسولان و پیامبران نشان داده میشود این مسیر نشان داده شده بیرونیست یعنی انسان در روابط با رسولان و پیامبران آنرا می آموزد که یا میپذیرد یا نمیپذیرد و مختار است اگر پذیرفت وارد اسلام تشریعی یا مسیری که به حیات سالم با صلح میرسد شده است و اگر نپذیرفت وارد مسیر حیات سالم با صلح نمیشود / دین تشریعی در امتداد دین تکوینی است نه جدا از آن /دین دو ویژگی اساسی دارد برای همین واحد است اول اینکه عام است یعنی دردرون  همه مخلوقات وجود دارد و دوم اصول دارد / لذا ادیانی وجود ندارد/ هر ادعایی در باب وجود ادیان باید وجود این دو ویژگی را اثبات کند /

دین تشریعی حکمرانی جمع عقول فطری مردم است

حکمرانان وظیفه دارند آنچه عقل فطری همگان میخواهند و میپذیرند بعنوان دین تشریعی مردم زمان خود بپذیرند و در انجام آن کوتاهی نکنند/ دین تشریعی در تشریع دین توسط خاتم النبین پایان نپذیرفت بلکه عقل فطری مردم زمانه ملاک دین تشریعی نیز خواهد بود / دین تشریعی مسیر حیات سالم با صلح را نشان میدهد این مسیر وابسته به مردم زمانه خود است نه وابسته به گذشته / دین تشریعی از عقل فطری مردم زمانه خود پیروی میکند چرا که مسیر تکاملی مردم زمانه با عقل فطری آن مردم سنجیده میشود/ عقل فطری رابطه مستقیم با دین تشریعی دارد و حکمرانان نمیتوانند و نباید دین تشریعی قرون قبلی را بر مردم تحمیل و اجبار کنند چرا که هرگز عقل فطری زمانه جدید با عقل فطری قرون قبل یکسان نیست/

شفافیت حکمرانی دین تشریعی مردم است

حکمرانی در همه حوزه های سیاسی اقتصادی فرهنگی اجتماعی باید در مسیر حیات سالم با صلح یا دین تشریعی مردم باشد / عقل همگانی مسیر شفافیت حکمرانی را میخواهد که حیات سالم و صلح حکمرانی را موجب است / شفافیت در حکمرانی یعنی زلال و واضح بودن همه حوزه های سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی حکمرانی/ این شفافیت مسیر عقل همگانیست که همگان میپذیرند لذا دین تشریعی مردم میشود / لازمه حکمرانی با مسیر حیاتی سالم با صلح  زلال و واضح بودن همه حوزه های سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی است تا مردم بر حکمرانی اشراف داشته باشند / حکمرانی که شفافیت را از مردم دریغ کند مسیر سلامت حکمرانی را خدشه دار کرده و دین تشریعی مردم را نادیده میگیرد و حکمرانی غیر حق بوجود میاید که حیات ناسالم و غیر صلح خواه همراه زور و خشونت دارد / شفافیت حکمرانی دین تشریعی مردم است یعنی مسیر حیات سالم با صلح در حکمرانی نزد عقل همگانی زلال بودن و واضح بودن داده های اطلاعاتی حکمرانی در همه حوزه های سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی است/