دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم
دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

دین علم آفرینش است که اصول آن توحید بعثت امامت عدالت و معاد میباشد

تنها از علم پیروی کنید ( آیه 36 سوره اسرا)/ عقاید حق و باطل دارد اما علم حق است/ تفتیش عقاید ممنوع است جمله ای باطل است بلکه تفتیش علم ممنوع است/ فرقه ها منشعب از عقایدند نه علم

فرگشت توحیدی است

فرگشت بدان معناست که تمام جانداران با همهٔ تنوعی که دارند، از نیایی مشترک که حدود ۳٫۵ تا ۳٫۸ میلیارد سال پیش می‌زیسته، پدیدار گشته‌اند / بفرض صحیح بودن این معنا آن نیایی مشترک که همه جانداران از آن شامل شده اند موجودیست که دارای وحدت اجزاست که ثمره این وحدت اجزای توحید است که اقرار به یگانگی خالقی توانمند دارد / لذا فرگشت خود توحیدی است / هیچ مخلوقی وجود ندارد که وحدت اجزای نداشته باشد و توحیدی نباشد / اگر باورمندان به فرگشت در طبیعت بر این باورند که فرگشت طبیعی جانداران نفی خالق است سخت در اشتباهند چرا که آن نیایی که همه جانداران از آن بوجود آمدند در طی میلیارد ها سال - خود اجزایی دارد که اجزای آن وحدت پیدا کردند تا موجود شود لذا وحدت اجزای آن نیایی مشترک خود توحید آن نیایی است و توحید آن نیز اقرار بر یگانگی خالق احد است / 

توحیدی شدن مخلوق برای موجود شدن با بعثت درونی امامت درونی عدالت درونی و معاد درونی اجزای درونی آن ممکن است

مخلوق حاصل وحدت اجزای درونیش است که ثمره آن توحیدی شدن مخلوق است/ با توحیدی شدن  اجزای مخلوق - مخلوق پدید میاید/ برای وحدت اجزای درونی مخلوق حرکت بسوی توحیدی شدن مخلوق لازم است / یعنی اجزای درونی مخلوق تا به صلح درونی و همزیستی درونی و حیات سالم درونی نرسند مخلوق پدید نمیاید / حرکت اجزای درونی مخلوق بسوی صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی موجب پدید آمدن توحید درونی بین اجزای درونی شده و مخلوق پدید میاید / و این نظم درونی تنها با حرکت اجزای برای صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی میسر است / بنابراین بعثت درونی اجزای یک مخلوق یعنی حرکت بسوی یک نظم و ترتیب درونی اجزای آن مخلوق/ و بدون این نظم درونی که عامل آن حرکت اجزاست پدید آمدن مخلوق محال است/ پس حرکت عامل نظم درونی اجزای درونی مخلوق است برای موجود شدن / حرکت اجزای درونی برای وحدت درونی جز با بعثت درونی اجزا یا نظم و ترتیب یافتن درونی و امامت درونی اجزا یا رهبری واحد درونی اجزا و عدالت درونی اجزا یا تعادل و توازون درونی اجزا و معاد درونی یا هدف تکاملی اجزا آن ناممکن است/  و برای این وحدت لازم است اجزای درونی  حرکت بسوی نظم درونی رهبری واحد درونی تعادل درونی و معاد درونی نمایند تا مخلوق پدید آید/ این حرکت درونی برای وحدت اجزای درونی صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی را بین اجزای موجب است اینجاست که مخلوق پدیدار میشود / بنابراین برای وحدت اجزای یک مخلوق حرکت اجزای درونی برای صلح درونی همزیستی درونی و حیات سالم درونی لازم است / 

توحیدی بودن مخلوق رکن وجود مخلوق است /

هیچ مخلوقی را نمیتوان نام برد که وجودش از وحدت اجزا یش نباشد / اگر وحدت اجزا نبود مخلوقی هم نبود/ این مهم رکن اساسی و بنیادی در پیدایش مخلوقات هستی است / اتم و ذرات بنیادی حیات وحدت اجزای دارند / نمیتوان چیزی جز این تصور کرد/ و ثمره وحدت اجزای مخلوقات توحید است / وقتی در بین  اجزای مخلوق صلح و همزیستی و حیات سالم پدید میاید وحدت رخ میدهد و ثمره این وحدت اجزای توحید است که  مخلوق را متولد میکند / این سیرتکوینی خلق مخلوق است/ برای همین توحید فونداسیون خلقت است/ توحیدی بودن مخلوق تجلی  و بروز صفت خالق است برای شناخت خالق نه نیاز او به مخلوق/ و این فهم بنیادی از خلقت است/ نور خورشید تجلی صفت خورشید است برای شناخت خورشید نه نیاز خورشید به نور/ دین علم آفرینش است و علم آفرینش فهم توحیدی بودن آفرینش است / برای فهم دین  میباید به فهم توحیدی بودن آفرینش دست یافت / اگر به فهم بنیادی  توحیدی بودن آفرینش برسیم به فهم دین رسیدیم / برای رسیدن به فهم توحیدی بودن آفرینش میباید به فهم بعثت امامت عدالت و معاد برسیم/ توحیدی بودن مخلوق فونداسیون خلقت و بعثت امامت عدالت و معاد مخلوق ستون های قرار گرفته بر فونداسیون توحیدند/ وقتی بعثت یا نظم درونی و امامت یا رهبری درونی و عدالت یا تعادل و توازون درونی و معاد یا هدف تکاملی نهایی درونی اجزای مخلوق برای صلح و همزیستی و حیات سالم درونی شکل میگیرد وحدت اجزای درونی رخ میدهد و توحید اجزا اتفاق میافتد و مخلوق توحیدی متولد میشود / این علم آفرینش است که تکوینی است / در علم تشریعی دین که همان شریعت دین است انسان از روی دانایی و تحقیق و بدون جبر با انتخاب احکام و قوانین شریعت دین صلح و همزیستی و حیات سالم را با پیروی از علم بروز شریعت دین انتخاب میکند تا در مسیر دین قرار گیرد /