هیچ مخلوقی را نمیتوان نام برد که وجودش از وحدت اجزا یش نباشد / اگر وحدت اجزا نبود مخلوقی هم نبود/ این مهم رکن اساسی و بنیادی در پیدایش مخلوقات هستی است / اتم و ذرات بنیادی حیات وحدت اجزای دارند / نمیتوان چیزی جز این تصور کرد/ و ثمره وحدت اجزای مخلوقات توحید است / وقتی در بین اجزای مخلوق صلح و همزیستی و حیات سالم پدید میاید وحدت رخ میدهد و ثمره این وحدت اجزای توحید است که مخلوق را متولد میکند / این سیرتکوینی خلق مخلوق است/ برای همین توحید فونداسیون خلقت است/ توحیدی بودن مخلوق تجلی و بروز صفت خالق است برای شناخت خالق نه نیاز او به مخلوق/ و این فهم بنیادی از خلقت است/ نور خورشید تجلی صفت خورشید است برای شناخت خورشید نه نیاز خورشید به نور/ دین علم آفرینش است و علم آفرینش فهم توحیدی بودن آفرینش است / برای فهم دین میباید به فهم توحیدی بودن آفرینش دست یافت / اگر به فهم بنیادی توحیدی بودن آفرینش برسیم به فهم دین رسیدیم / برای رسیدن به فهم توحیدی بودن آفرینش میباید به فهم بعثت امامت عدالت و معاد برسیم/ توحیدی بودن مخلوق فونداسیون خلقت و بعثت امامت عدالت و معاد مخلوق ستون های قرار گرفته بر فونداسیون توحیدند/ وقتی بعثت یا نظم درونی و امامت یا رهبری درونی و عدالت یا تعادل و توازون درونی و معاد یا هدف تکاملی نهایی درونی اجزای مخلوق برای صلح و همزیستی و حیات سالم درونی شکل میگیرد وحدت اجزای درونی رخ میدهد و توحید اجزا اتفاق میافتد و مخلوق توحیدی متولد میشود / این علم آفرینش است که تکوینی است / در علم تشریعی دین که همان شریعت دین است انسان از روی دانایی و تحقیق و بدون جبر با انتخاب احکام و قوانین شریعت دین صلح و همزیستی و حیات سالم را با پیروی از علم بروز شریعت دین انتخاب میکند تا در مسیر دین قرار گیرد /